مترویدوانیا که عنوانش را از ترکیب بازیهای متروید و کسلوانیا وام گرفته، از درگیر کنندهترین ژانرهای صنعت بازی است. از گذشتههای دور، گیمرهایی که بازیها را هنر در نظر میگیرند، به بازیهای این ژانر علاقه نشان دادهاند. با پلی پاد تی وی همراه شوید تا بهترین بازیهای مترویدوانیا در تاریخ صنعت ویدئوگیم را معرفی کنیم.
بهترین بازی سری متروید: Super Metroid
هیچکس نمیتواند با رعایت انصاف لیستی از بهترین آثار مترویدوانیا را بدون وجود یک نسخه از متروید تکمیل کند! به هر حال، این صفت نینتندو است که در هر لیستی، یک بازی بر جای بگذارد! هر چه باشد، ما در حال سخن گفتن از پدران همین ژانر هستیم. اولین نسخه متروید زمینهساز ظهور چنین سبکی شد و بعداً، Super Metroid آن را به نهایت کمال رساند. چند وقت پیش عرضه Metroid: Dread مهر تأئیدی بر این میراث بود.
از طرفی هم میتوانید به سراغ Metroid Prime Remastered بروید که از جمله بزرگترین شگفتیهای ۲۰۲۳ تلقی میشود. اما الان زمانش است که از شکوه Super Metroid، به عنوان یک مترویدوانیای خالص و ناب متحیر شوید. سیاره Zebes با تمام سوراخ سنبههای عجیب و غریبش آماده کاوش است.
با موسیقی پسزمینه بازی همراه شوید تا توانایی جنگیدن با هر دشمنی را داشته باشید. بعد از مدتی، کاوش در Zebes به قدری برایتان آشنا خواهد بود که گویی چه بسا در آنجا زندگی کردهاید. بعد از رسیدن به آن مقطع، هدف ذهنی شما، ناخواسته، دسترسی به تمام قابلیتهایی است که تک تک درها و مکانهای مخفی را باز میکند.
پدر ژانر مترویدوانیا: Castlevania: Symphony of the Night
Castlevania: Symphony of the Night تحقق رویای گیمرها محسوب میشود. تا زمان عرضه بازی در سال ۱۹۹۷، صنعت ویدئوگیم به ندرت آثاری در حد و اندازههای سینما داشت. علاقهمندان این صنعت نوظهور نگاه جدی به آن نداشتند و صرفاً هر از چند گاهی، نسیمی اندک، آن را قلقک میداد.
عرضه Castlevania: Symphony of the Night، یکی از اولین طوفانهای خوشیمنی بود که صنعت بازی را لرزاند. شاید فکر کنید گیمپلی بازی یا سایر المانهای آن مثل موسیقی و گرافیک منسوخ شدهاند اما سخت در اشتباه هستید. گیمپلی بازی هنوز هم جوهره اصلی ژانر مترویدوانیا را به رخ میکشد و نشان میدهد چرا توانایی زیادی در ایجاد ژانر داشت.
در همین حین، موسیقی اثر در فهرستهای متعددی به عنوان یکی از ماندگارترین قطعههای صنعت بازیهای ویدئویی شناخته میشود. علاوه بر این، گرافیک فنی Castlevania: Symphony of the Night را هم دست کم نگیرید. اکنون این سبک از گرافیک، یک الگوی هنری شناخته میشود و بازیهای مدرن از آن پیروی میکنند! باور نمیکنید؟ به گزینه بعدی فهرست ما سر بزنید!
Dead Cells
ترکیب سبک روگ لایک و مترویدوانیا به قدری سخت است که اگر چندین روز اینترنت را زیر و رو کنید، تعداد بازیهای خوب این ترکیب به انگشتان یک دست هم نمیرسد. حال ما Dead Cells را داریم که هم یک بازی مترویدوانیای تحسین شده به شمار میرود، هم در سبک روگ لایک حرفی برای گفتن دارد و هم در ترکیب این دو فوقالعاده عمل میکند.
در این بازی، مرگ انتهای راه نیست. هر بار مرگ به معنای کسب تجربه بیشتر است. شما مسیرهایی را که در هر دور عوض میشوند و تغییر میکنند، بهتر یاد میگیرید و عناصر یکسان آنها را کشف خواهید کرد. در این مسیرها، مبارزه با دشمنان به معنای واقعی کلمه اعتیادآور است و گاهی اوقات نمیتوانید از آن دست بکشید!
برخی از ویژگیها و سلاحهای جدید به قدری اغواگر هستند که هیچ ارادهای توان مقاومت در برابر آنها را ندارد. در رویارویی ایدههای تصادفی، از تمام متغیرها برای پیشروی استفاده کنید تا هر بار، چند قدم جلوتر بروید. گاهی اوقات حتی نمیتوانید نزدیک مرحلهای شوید که قبلاً به آن رسیده بودید، اما همین موضوع به شما کمک میکند روی نقاط ضعف خودتان تمرکز کنید.
Ori and the Blind Forest
هر دو قسمت Ori (یعنی Blind Forest و Will of the Wisps) از بهترین آثار مترویدوانیا در صنعت بازی هستند. استودیوی سازنده زیر نظر مایکروسافت جذابترین بازی انحصاری مترویدوانیا را تقدیم کاربران برند ایکس باکس کرد.
اولین باری که وارد این بازی شوید، طراحی هنری و افکتهای صوتی آن شما را مدهوش میکنند؛ اولین باری که از آن خارج شوید، گیمپلی سرعتی و نقشه تو در تو و نهایتاً داستان تأثیرگذارش را به خاطر خواهید سپرد.
بنابراین، هر بار که شما وارد یک سمفونی نور و نوا میشوید و هر بار با چشمانی بهتزده، از اثری وداع میکنید که انگار چند دقیقه پیش از یک سیاره دور دست، به زمین برخورد کرده است. کیفیت فضایی بازی با کلمات عادی قابل توصیف نیست؛ باید خودتان در دنیای Ori گم شوید و هر بار لذت پیدا و باز کردن مسیرهای جدید را در یکی از بهترین عناوین مترویدوانیا مزه کنید!
مترویدوانیا در عصر گیمینگ مدرن: Hollow Knight
همه گیمرها Hollow Knight را بدون هیچگونه انتظاری شروع میکنند. ظاهر بازی مانند اکثر آثار ۲ بعدی فریبنده است و انگار چیزی در چنته ندارد. اما گیمر به سرعت در درخشش باور نکردنی کیفیت بازی غرق میشود. مبارزات عالی هستند، تنوع دشمنان تحسین برانگیز است و طراحی هنری و شنیداری، شما را جادو میکند.
ولی ما هنوز درباره مهمترین بخش بازی حرفی نزدهایم. شخصیت اصلی بازی، به عنوان یک حشره کوچک و در عین حال یک شوالیه، سرزمینهایی را اکتشاف میکند که خوابشان را هم نمیبینید. ۳۰ ساعت گیمپلی ناب (که میتواند تا بیش از ۶۰ ساعت ادامه پیدا کند) پیش روی گیمر قرار میگیرد تا ذره ذره، با کسب مهارت و ویژگیهای جدید و همچنین یک سیستم نقشه کارآمد، محیط بازی را زیر و رو کند.
هر مسیر بستهای به شکل منطقی شما را منع میکند و پیش از آن که چیزی بفهمید، ناگهان خودتان را در مسیری میبینید که چند دقیقه پیش نمیتوانستید وارد آن شوید. وسواس بیمارگونه سازندگان بازی تا جایی پیش میرود که دنباله بازی، یعنی Hollow Knight: Silksong بعد از ۶ سال هنوز هم در اختیار گیمرها قرار نگرفته است. به هر حال، این بازی از آن رده آثاری است که روی دست اثری میزند که اولین بار خود ژانر را به وجود آورد!
منبع: پلی پاد تی وی